بازی لگو مرد عنکبوتی

خرید لگو مرد عنکبوتی

لگو مرد عنکبوتی یکی از آن اسباب بازی هایی است که چیزهای مختلفی را در ذهن کودک به خود جذب می کند و او را از نظر ذهنی به چالش می کشد تا علاوه بر تفریح ??و گذراندن اوقات فراغت، هوش عاطفی خود را در حین بازی و تفریح ??نیز تقویت کند. لگو مرد عنکبوتی یکی از محبوب ترین و مورد علاقه ترین اسباب بازی های ساختمانی برای کودکان بالای 6 سال است. با خرید اسباب‌بازی‌های لگو مرد عنکبوتی می‌توانید اوقات خوشی را به کودکان خود بدهید و لذت زیادی ببرید.

فروشگاه اینترنتی بارلی توی به عنوان مرجع اصلی خرید لگو در اندونزی با سالها تجربه و تجربه در این زمینه توانسته است انواع لگو مرد عنکبوتی با کیفیت و متنوع را به مشتریان خود ارائه دهد. برای مشاهده و بررسی قیمت اسباب بازی های لگو مرد عنکبوتی می توانید به صفحه دسته بندی لگو مرد عنکبوتی در فروشگاه اسباب بازی بارلی توی مراجعه کنید.

بازی لگو مرد عنکبوتی

در زیر نکات مهمی در مورد لگوهای مرد عنکبوتی را برای شما شرح داده ایم. لطفا قبل از خرید لگو مرد عنکبوتی، این نکات را در نظر داشته باشید و با جنبه های رایج این اسباب بازی ها آشنا شوید.

- با توجه به اینکه لگو مرد عنکبوتی انواع مختلفی دارد تعداد قطعات آنها نیز نسبت به مدل هایشان متفاوت است. بنابراین همیشه قبل از خرید لگو مرد عنکبوتی به تعداد قطعات اسباب بازی لگو مرد عنکبوتی توجه کنید.

- کشور اسباب بازی های لگو مرد عنکبوتی اصل دانمارک است و این اسباب بازی ها توسط شرکت لگو دانمارکی تولید و توسط فروشگاه های اینترنتی مختلف در ایران به فروش می رسد.

- اسباب بازی های لگو، لگو مرد عنکبوتی پسرانه برای کودکان بالای 6 سال مناسب است و هر کودک، نوجوان یا بزرگسال بالای شش سال می تواند ساعت ها با خرید و بازی با لگو مرد عنکبوتی سرگرم باشد.

قیمت لگو مرد عنکبوتی

اگر به دنبال خرید لگو مرد عنکبوتی ارزان هستید به شما توصیه می کنیم علاوه بر توجه به ارزان بودن لگو های مرد عنکبوتی مدنظرتان به ویژگی هایی مانند اصالت، کیفیت، گارانتی و ... نیز اهمیت دهید. در ادامه به بررسی دقیق عوامل موثر بر قیمت لگو مرد عنکبوتی می پردازیم.

قبل از خرید لگو مرد عنکبوتی به نسخه اصلی لگو توجه کنید

آجرهای اصلی لگو مرد عنکبوتی با تقلبی هایشان تفاوت زیادی دارد. یکی از مهم ترین تفاوت های آنها این است که قطعات موجود در لگوهای مرد عنکبوتی اصلی از کیفیت بالایی برخوردار هستند. از آنجایی که تعداد قطعات در آجرهای مرد عنکبوتی لگو بسیار زیاد است و بچه ها اغلب با آن ها بازی می کنند، اگر ساخت لگو مرد عنکبوتی کیفیت خوبی نداشته باشد، قطعا پس از گذشت زمان و استفاده مکرر آسیب می بیند. بنابراین در هنگام خرید لگو مرد عنکبوتی به اصل بودن آن دقت کنید.

قبل از خرید اسباب بازی لگو مرد عنکبوتی به کیفیت قطعات آن توجه کنید

هنگام خرید لگو مرد عنکبوتی باید کیفیت قطعات لگو را در نظر بگیرید. از آنجایی که این اسباب بازی ها برای کودکان در نظر گرفته شده اند، ممکن است پس از چند بار استفاده آسیب ببینند. با خرید یک اسباب بازی لگو مرد عنکبوتی با کیفیت می توانید در هزینه خود صرفه جویی کنید. بنابراین اگر قصد خرید لگو مرد عنکبوتی ارزان و باکیفیت را دارید توصیه می کنیم خرید خود را از مراکز معتبر با نماد الکترونیک انجام دهید.

قبل از خرید لگو مرد عنکبوتی حتما به گارانتی آن توجه کنید

نکته دیگری که قبل از خرید لگو مرد عنکبوتی باید به آن توجه کنید گارانتی محصول است. هر مرد عنکبوتی لگو که می‌خرید باید با ضمانت تعویض همراه باشد تا اگر مطابق آنچه در صفحه محصول توضیح داده شده نیست یا آسیب دیده است، بتوانید به راحتی آن‌ها را برگردانید.

لگو مرد عنکبوتی ارزان بخرید

یکی دیگر از لگوهای محبوب و محبوب در بین کودکان، لگوهای مرد عنکبوتی است. مرد عنکبوتی به عنوان یکی از قهرمانان مورد علاقه کودکان و نوجوانان شناخته می شود. این موضوع باعث شد تا بسیاری از والدین لگو مرد عنکبوتی را ارزان بخرند. لگوهای مرد عنکبوتی در اندازه ها و ابعاد مختلف برای سنین مختلف طراحی و عرضه می شوند. با توجه به محبوبیت این شخصیت می توان انتظار داشت که لگوهای مرد عنکبوتی در مقایسه با لگوهای معمولی قیمت بالاتری داشته باشند.

بسیاری از شرکت های چینی لگو عنکبوت های ارزان قیمت را ارائه می دهند، اما در نظر داشته باشید که این گونه لگوها کیفیت خوبی ندارند و پس از مدتی استفاده، برخی از قطعات آنها جدا می شود، بنابراین بهتر است درخواست خرید کنید. لگوهای مرد عنکبوتی از برندهای خارجی. با توجه به اینکه ست های مرد عنکبوتی لگو در مدل ها و اندازه های مختلف تولید و عرضه می شوند، قطعاً می توانید لگو مرد عنکبوتی ارزان قیمت را در بین آنها پیدا کنید.

لگو مرد عنکبوتی اصلی

خرید مرد عنکبوتی لگو اصل کار بزرگی است. این به این دلیل است که فرزندان شما زمان زیادی را صرف بازی با این لگوها می کنند و اگر این لگوها بی کیفیت و تقلبی باشند، پس از مدتی می شکند. از آنجایی که لگوهای مرد عنکبوتی طرفداران زیادی دارند و با فروش خوبی همراه هستند، بسیاری از تولیدکنندگان لگوهای مرد عنکبوتی تقلبی می سازند و به جای لگوهای اصلی مرد عنکبوتی به مصرف کنندگان می فروشند.

بسیاری از والدین از تقلبی بودن این محصولات بی خبرند و به مرور زمان متوجه بی کیفیتی آن ها می شوند. بنابراین، این موضوع اهمیت خرید از یک فروشگاه معتبر که یک لگو مرد عنکبوتی اصیل را ارائه می دهد، برجسته می کند.

لگو مرد عنکبوتی برای فروش

امروزه می توانید وب سایت ها و فروشگاه های زیادی را در زمینه فروش لگوهای مرد عنکبوتی در فضای مجازی مشاهده کنید. یک فروشگاه اینترنتی که لگو مرد عنکبوتی می فروشد باید لگو با بهترین کیفیت را به مشتریان خود ارائه دهد تا پس از مدتی افراد مجبور به خرید مجدد لگو مرد عنکبوتی نباشند. ضمنا مجموعه مورد نظر باید از پشتیبانی مناسبی برخوردار باشد تا افراد در صورت بروز مشکل و یا سوال در مورد محصولات بتوانند آن را دنبال کنند.

 

۰ ۰

آیا تنها ریسپانسیو بودن در طراحی سایت کافی می باشد

آیا تنها ریسپانسیو بودن در طراحی سایت کافی می باشد

آیا تنها ریسپانسیو بودن در طراحی یک سایت کافی می باشد؟ سوالی که این روز ها بسیار زیاد شده و خیلی از افراد فکر می کنند اگر سایت خود را ریسپانسیو کنند کافی است ولی باید در کنار آن به نکات دیگری نیز توجه کنیم. در این مقاله توضیح می دهیم که چرا داشتن یک طراحی وب سایت واکنش گرا برای اولین گام عالی است اما ترکیب AMP با یک طراحی PWA بهتر است.

در طی سال های گذشته این اولین بار است که نیاز به بهینه سازی صفحات سایت برای موبایل انقدر ضروری می باشد.
حتی در تکرار فعلی، جستجوی تلفن همراه برای تبلیغ کنندگان و مشاغل بسیار مهم است. این آمار را در نظر بگیرید:

  • بیشتر جستجوهای Google در تلفن هوشمند یا رایانه لوحی انجام می شود.
  • 50 درصد جستجوهای محلی برای اطلاعات تماس با مشاغل از طریق تلفن همراه انجام می شود.
  • طبق گفته BrightEdge، 69 درصد از جستجوکنندگان تلفن همراه اظهار داشتند که بیشتر از یک برند با یک سایت همراه استفاده می کنند که نگرانی های آن ها را برطرف کرده است.
  • در حال حاضر، با طراحی وب تلفن همراه، سرعت بیش از هر عامل رتبه بندی دیگر تقدم دارد. متأسفانه نیمی از وب سایت ها برای جستجوی موبایل به طور جدی بهینه نشده اند.
  • 70 درصد صفحات وب موبایل 7 ثانیه طول می کشد تا محتوای آن ها کاملا بارگیری شود.

خطاهای رایج در بهینه سازی سایت برای موبایل

خطاهای رایج سایت ها در بهینه سازی برای تلفن همراه شامل موارد زیر است:

  • پرونده های JavaScript و شیوه های آبشار (CSS) مسدود شده است.
  • تغییر مسیرها انجام نشد
  • رابط های گرافیکی ضعیف (به عنوان مثال، متن ریز یا عکس ها بی کیفیت می باشد)
  • توابع جستجوی Clunky
  • Obtrusive interstitials

رفع بسیاری از این موارد نیاز به سرمایه گذاری در یک سیستم مدیریت محتوای پاسخگو (CMS) و پیکربندی مناسب برای سایت تلفن همراه شما دارد. با این وجود بسیاری از سؤالات در مورد این که پیکربندی واقعاً برای وب سایت شما چه کار می کند، باقی مانده است. طراحی وب سایت واکنش گرا به عنوان پیکربندی ارجح بر صنعت حاکم شده است، اما با افزایش رقابت بیشتر وب سایت، آیا صنعت هم باید حرکت کند؟

آیا در طراحی وب سایت ریسپانسیو بودن کافی است؟

اکنون ایجاد یک وب سایت موبایل مستقل از دید کاربر نهایی خوب است، اما از دیدگاه بهینه سازی موتور جستجو (سئو) به میزان قابل توجهی حق وب سایت شما را کاهش می دهد. فراتر از این، دامنه های تلفن همراه می تواند یک سرمایه گذاری پرهزینه برای حفظ آن باشد.

شرکت های طراحی وب سایت ها در طراحی خود از ریسپانسیو (RWD) استفاده می کنند اما باید به خاطر داشته باشیم که طراحی سایت و بهینه سازی صفحات برای موبایل، سرعت را در نظر نمی گیرند و ریسپانسیو یک قابلیت طراحی برای طراحان می باشد و شما باید خود بارعایت نکات سرعت آن را هم بهینه کنید. احتمالاً CMS شما دارای افزونه طراحی ریسپانسیو است.

صفحات وب RWD از شبکه های سیال برای ارائه تصاویر و عناصر روی صفحه متناسب با دستگاه های کاربران استفاده می کند. تیم های فنی، مزایای خوبی را برای طراحی موبایل ارائه می دهد، از جمله:

  • ریسپانسیو بودن صفحات سایت برای دستگاه های مختلف
  • حفظ تمام مطالب در یک منبع یاب (URL) برخلاف دامنه
  • مقرون به صرفه تر از ایجاد یک سایت موبایل مستقل است
  • با استفاده از زبان نشانه گذاری هایپرتکست 5 (HTML5) به سایت ها می توان آفلاین دسترسی پیدا کرد.

در حالی که RWD مزایای زیادی دارد ولی بیشتر به عنوان روشی کم هزینه برای بهینه سازی وب سایت ها برای دستگاه های جستجوی تلفن همراه ایجاد شده است. همچنین راهی برای تکمیل این کار با کمی تلاش تا حد ممکن می باشد.

 

https://tomer.itu.edu.tr/haberler/2022/03/09/tari-h%C3%AE-yarimadada-kisa-bi-r-tur

https://trpd.granicusideas.com/ideas/what-is-mbox-mail?page=55

https://indtale.com/polls/novella-2018-4-finalists?page=120

https://lessons.drawspace.com/post/256666/terbaru-wa-0813-2744-6997-ahli-denah-rumah-hema

https://www.party.biz/forums/topic/85863/never-seen-a-video-like-this-in-2022/view/page/206

https://supportlab.granicusideas.com/ideas/ancestry-merge-trees?page=131

https://heber-ut.granicusideas.com/ideas/stream-hd-movies-from-soap2day?page=78

https://1dsq8r.videomarketingplatform.co/masterclass-e-mail-copywriting-1

https://irvine.granicusideas.com/ideas/the-ultimate-guide-to-short-term-property-loans-and-how-you-can-get-the-best-results-by-using-these-tips-and-tricks-2?page=42

https://www.tripadvisor.com/Profile/websolutiw

https://www.4shared.com/u/AiLkezP6/febosed275.html

https://disqus.com/by/websoluti04092/about/

 

 

۰ ۰

پایان نامه ارشد (وظایف مدیریتی زن و مرد در تحکیم بنیان خانواده )

وظایف مدیریتی زن و مرد در تحکیم بنیان خانواده



برای توضیحات بیشتر بر روی عنوان زیر کلیک کنید

پایان نامه ارشد (وظایف مدیریتی زن و مرد در تحکیم بنیان خانواده )
۰ ۰

three bedtime kids stories

three bedtime kids stories

 

 

Hansel and Gretel Story for kids

 

 

 

z3_ky0l.jpg

 

In a green forest, there was a woodcutter living there by his wife and his two kids. His son’s name was Hansel and his daughter’s name was Gretel. They were very poor. There were times that they even hadn’t something to eat for a day. One day, our poor woodcutter didn’t have enough money for a loaf of bread.

So when the night came, he started to think and think. At the end, he whispered to his wife:

What will happen to us? We can not feed our kids. they are starving.

I know the solution dear! Said the wife. We will take the kids deep in the forest early in the morning. we will ignite a fire for them and we will give each of them a loaf of bread. Then we will leave them for good. They will never find us again and with this plan, we will get rid of them.

Oh no wife! I can not imagine how I’m gonna do that! I can’t leave my kids alone in the forest! Wild animals will find them and swallow them in a moment.

You stupid man! Yelled the wife! Then the four of us will die out of hunger! You better start and make the coffins.

After a while, the man seemed convinced.

OK! But I really am sad for my poor kids.

Not being able to sleep because of hunger, Hansel and Gretel heard what their step mom planned for them. they cried quietly. Gretel said:

This is the end of our story! We are going to die tommorow!

Be quiet Gretel and don’t afraid! I’ve got this.

He waited until both their parents went to sleep. Then he got up, put on his jacket and slipped out from the back door. He stood near the garden, where the white stones were shining under the moon’s light! He picked up as many stones as he could and filled his pocket with them.

Then he turned back to the house and said to his sister:

Keep calm dear and sleep in peace! God will never forget us!

next morning, just before the sunrise, the step mom came and said:

Wake up! Wake up you lazy kids. We have to go to the forest and cut woods for your father.

Then she gave each of them a bread and said:

This is your dinner. Don’t eat it until then!

Gretel take the bread and hide it under her apron, because Hansel had his pocket full of stones. Then they started their journey to the forest. In their way, Hansel took a stone from his pocket every now and then and dropped it on the ground.

When they reached the heart of the forest, they collect wood with their father and used it to make a fire to keeping them warm. When the fire was ready, The step mom said:

Now lie down and rest kids. Your father and I will collect woods and when we were ready to go, we will wake you up!

After a while, they became tired and fell sleep. When they finally woke up, it was night. Gretel started crying and said:
OMG! How shall we get of this forest?

Don’t even think about it sis! Wait a little bit, when the moon rises, we will easily find our way to home.

And when the full mon got up, Hansel took Gretel’s hand and started to follow the white stones that were shining like silver. They walk all the night and next morning, they reached their house. They knocked the door. When the wife opened the door and saw Hansel and Gretel, she said:

You naughty children! How many hours you slept in the woods! We thought you’ll never come back.

But their father was so happy for seeing his kids once again.

Not very long after, another scarcity came to that area. Gain the children heard their step mom talking to their father:

Everything is finished! We just have a half a loaf and after that we will die! We have to get rid of the kids! This time we will take them even deeper in the woods so they will never find us again.

The man wasn’t happy with this at all! He whispered:

I’d rather to share my last morsel with my kids.

But the tricky step mom didn’t listened to him at all and finally managed to convince him to redo the plan.

Children heard this conversation completely. When the parents went to sleep, Hansel got up and wore his jacket. He wanted to go and pick up more white stones, but the step mom had locked the door. Hansel didn’t manage to get out but he started to comfort his little sister:

Don’t cry little sis! Go to sleep! I’m sure God will help us!

Next morning, the step mom came and woke them up and gave each of them a little piece of bread. even less than before. On they way to the woods, Hansel crumbled the bread in his pocket and every now and then, he dropped a crumb on the ground.

Hansel strewed bread crumbs all along the road. Woman take them deep deep into the forest. Where they never been before in their short lives. Then again they collect wood and made a large fire. The step mom said:

Sit here, you children, and when you are tired you can go to sleep; we are going into the forest to cut wood, and in the evening, when we are ready to go home we will come and wake you up.

So when noon came Grethel shared her bread with Hansel, who had strewed his along the road. Then they fell sleep, and the evening passed, and no one came for the poor children. When they woke up it was dark night. Hansel comforted his little sister:

Wait a little, Gretel, until the moon gets up. We will be able to find our way by the bread crumbs I scattered on the road.

So when the moon rose they got up, but they there were no bread crumbs on the ground, cause the birds of the forest and of the fields had come and eat them. Hansel thought they might find the way all the same, but they could not.

They walked that night, and the next day from the morning until the evening, but they could not find the way back to their home, and they were starving, for they had nothing to eat but the few berries they could pick up.

When they got very tired and decided to lay down under a tree and sleep.

It was now the third morning since they had left their father’s house. They were always trying to get back to it, but instead of that they only found themselves farther in the wood, and if help had not soon come they would have been starved.

About noon they saw a pretty snow-white bird sitting on a branch, and singing so sweetly that they stopped to listen. And when he had finished the bird spread his wings and flew before them, and they followed after him until they came to a little house, and the bird landed on the roof, and when they came closer they saw that the house was built of sweets, and roofed with cakes; and the window was of transparent sugar.

We will have some of this, said Hansel, and make a fine meal. I will eat a piece of the roof, Gretel, and you can have some of the window-that will taste like sugar.

So Hansel reached up and broke off a bit of the roof, just to see how it tasted, and Gretel stood by the window and chewed it. Suddenly they heard a thin voice coming from the inside:

Nibble, nibble, like a mouse,
Who is nibbling at my house?

And the children thought:

Never mind, It is the wind.

And they continued eating, not paying attention o the sound. Hansel, who found that the roof tasted very nice, took down a great piece of it, and Gretel pulled out a large round window-pane.

 

 

Cinderella Story for kids

 

 

 

Once upon a time, there lived a poor servant girl named Cinderella. She was a patient, tender and kind girl. His days were long and tiring. Full of the most boring and worst housework.

Washing the floor, washing the clothes, dusting the shelves and cooking food were the tasks that she had to do during the day. Cinderella was forced to work from morning to evening without receiving a single Penny.

Cinderella’s mother died when she was very young, and her father remarried soon after. But his new wife was a nasty woman. She had two daughters from her previous marriage who were as naughty as she was.
They tormented poor Cinderella terribly every day. One day, when Cinderella was sweeping the ashes from the fireplace, they mocked her and sang:

Poor girl, poor girl
Her face is black, burnt and ugly

Even though her stepmother and half-sisters had tormented her for years, she had never once disrespected them or tried to take revenge on them. She did not wish them ill at all.
She patiently did the housework, hoping that when she grew up she could run away and start the wonderful life she longed for.

One day when Cinderella was working at home, someone knocked on the door. Cinderella hurriedly opened the door. Behind the door stood a short, fat man dressed in royal robes and holding an important scroll.

The old man opened the scroll and began to read:

It is my duty to announce that the king has sent an official invitation to all the young ladies of this land to attend the important royal celebration in the palace.

Hearing this, Cinderella’s stepsisters pushed her to a corner and stood in front of the fat man. The man continued to read:

His Highness the Crown Prince is looking for a suitable lady for marriage. He wants to meet all the girls of this land to find true love. Please come to the palace on Saturday at 8 pm.

The little man turned, mounted his horse, and galloped off. Two knights also followed him closely.
The half-sisters closed the door and gave a loud shout of joy.
Cinderella’s stepmother entered the room.
She said impatiently:

What is the reason for all this happiness?

Oh…mom…we’ve been invited to the royal party and I’m sure one of us will be chosen as the new princes.

The stepmother replied with a mocking smile:

Of course you do, what prince wouldn’t want to marry my sweet and precious children!

Cinderella was desperately trying to quiet them down a bit. Because she knew in her heart that any prince would rather live alone for the rest of his life than to blacken his fortune by marrying these rude girls.
The stepmother turned to Cinderella and shouted:

Why did you stop and look? Prepare the clothes.

Cinderella nodded and said:

Yes Mam!

Cinderella wanted more than anything to go to the royal party. But she did not dare to ask permission from her wicked stepmother, because she knew that the wicked stepmother would not give her this permission. So she busied herself with housework and of course preparing her half-sisters’ dresses.

The evening of the royal royal feast arrived.
A magnificent horse-drawn carriage pulled up to the front door of the house, and the half-sisters, dressed in their hand-embroidered dresses, entered the carriage with much pomp and show.
Cinderella looked at them with great sadness and sighed deeply.

She said to herself:

If I could only have one wish for the rest of my life, it would be to attend a royal party and get away from the dreaded and boring housework for just one night.

Suddenly, a great light appeared in the sky.
A small fairy appeared in front of Cinderella, holding a small wand.

Fairy said happily:

Your wish will come true!

Cinderella asked in surprise:

what?

I will fulfill your wish; Because I am your fairy godmother. Oh, how much you have suffered in silence all these years. You have a kind soul. A kind and patient young lady.

Cinderella exclaimed happily

Oh I can’t believe it!!

But suddenly a frown appeared on her face.

But I’m not ready, Fairy Godmother. My clothes are cotton and my shoes are torn. I can’t be in the palace like this!

Fairy Godmother said with a smile:

Don’t worry, Cinderella. All I need to make your wish come true is a pumpkin, a rat, two mice and four grasshoppers.

Cinderella looked very confused.

So hurry up dear. hurry up!!

Cinderella ran and prepared everything that the fairy godmother said.
First, Cinderella went to the garden and came back with a big and ripe pumpkin. The fairy godmother tapped it once with her wand and in an instant the pumpkin turned into a magnificent golden carriage.
Then, Cinderella returned a mouse from the mouse trap in the kitchen.
Fairy godmother said:

Great dear, now if you don’t mind putting them on the carriage seat for me

Cinderella quickly did this.

The fairy waved her wand again. The two mice that Cinderella found in the barn turned into two servants in classy clothes. The four grasshoppers turned into four magnificent white horses.

said the fairy godmother

And now for the final magic…

And she hit Cinderella on the shoulder with her wand.
A spark rose. The old clothes she was wearing a moment ago suddenly changed. Cinderella sparkled in a magical, sparkly gown fit for a princess. Cinderella looked at her feet. He was wearing a pair of very beautiful glass shoes that glowed in the dark.

Fairy godmother cried:

Amazing!!! But remember that at 12 o’clock at night, this magic spell will be broken and your clothes will turn into old clothes.

Cinderella said as she kissed her fairy godmother on the cheek

I understand. And thank you very much for the great favor you have done to me Fairy Godmother!!

Cinderella entered the carriage and drove to the royal party.

As the golden carriage passed through the palace gates, trumpets sounded and Cinderella was given a royal welcome.
All the ladies were amazed at her magnificence.
As she entered the ballroom, the prince was immediately struck by Cinderella’s elegance and the warmth of her smile.
The prince approached.
He bowed his head slowly and extended his hand and said:

Ma’am, would you do me the honor to dance with you?

Cinderella said with dignity and kindness:

 

 

The Little Mermaid Stories for kids

 

 

 

My dear little friends! I’m gonna tell you the little mermaid story!

Once upon a time, far and deep in the ocean, where the water is shiny and blue, lived a sea king who had six mermaid daughter. Five of them were happy and cheerful while the youngest one was deeply sad and no one hadn’t seen her smile.

The little mermaid wanted to see the surface world! She loved to see green trees and blue sky. Because of that she always swam to the top of the ocean to enjoy the surface world’s view. She felt depressed when she couldn’t see the above world.

Georgios fish, beautiful shells and all the colorful creatures in the sea were always trying to make her smile but they usually failed. Even her father’s bedtime stories couldn’t cheer her up.

One night, the little mermaid swam to the top of the ocean when others were sleep. It was a stormy night and waves were crashing into rocks. The lightning stroke to a ship which was rolling in the ocean. The little mermaid saw a man beside the ship, signaling for help.

She swam and helped him quickly. She brought him to the shore and rested him on sands. The little mermaid fell in love with the young man in that short time. So she started to sing a song with his magical voice for the prince. And then she came back to the ocean.

She was so much in love with the young man that she couldn’t stop thinking about him. So he decided to go and visit the seashore witch and ask her to grant a wish.

The little mermaid wanted to dance and walk on the surface world. she wanted to feel the warmth of the sand. The witch. who was cunning and tricky, stirred her potion with an evil smile.

I will grant your wish! But I’ve got one condition! She said. I will give you the ability to walk and dance. But you’ll be no longer be able to talk and sing. If the prince doesn’t confess to his love for you in three days, your voice will be mine forever!

I agree! I accept your condition!

 

But let me tell you about the prince! He remembered one and only one thing about his rescuer! Her magical voice.

So my little friends, the witch transformed our little mermaid. After she transformed she went to the shore and sat on the warm sand where the prince was looking for her rescuer. prince didn’t remember our little mermaid:

Who are you? OH! You can’t walk?! Let me help you.

So, the prince took the little mermaid to his palace! On the second day, when little mermaid and prince were sailing on the ocean, prince decided to confess his love to her, but before he get a chance, the evil eels of tricky wish, attacked the ship.

The tricky witch who knew this, hid little mermaid’s voice in a seashell and hung it to her neck. Then transformed herself into a beautiful young woman! Then she started singing on the seashore. when the prince heard that magical voice, he was convinced that the tricky witch is her rescuer. so he decided to marry her!

But our little mermaid had many good friends! seals and fish! they decided to uncover witch’s evil plan! They attacked the witch and managed to break the chain of the neckless! Now it was the time! Our little mermaid got her voice back! She now could tell the prince who she truly was!

 

۰ ۰

three free and cute kids stories

three free and cute kids stories

 

 

 

 

Thumbelina fairy tale story for kids

 

 

z2_4cto.jpg

 

Today my little listeners, I’m gonna tell you the story of Thumbelina!

Once upon a time, there was a woman living alone in a distant village. She was feeling only after the tragic death of her husband. She always wanted a child, but she hadn’t any. One day, she decided to visit her good friend who was also a witch.

The witch, gave her a grain of barely and said:

go home and plant this.

so the woman did so.

The very next day, a beautiful Tulip flower had grown from the grain. It was so beautiful. the woman hadn’t seen any flower like this in her life. When the flower blossomed, there was a pretty little girl inside it. The girl was no bigger than a thumb.

The woman fell in love with the girl and named her: Thumbelina

Thumbelina took away the woman loneliness. Woman would always tell her stories during the day. Sometimes woman would made a boat out of tulip petal which Thumbelina could row in a plate of water with it!

The woman made a bed with a walnut shell and a blanket out of rose petal for her. So Thumbelina had a soft and cozy bed to sleep every night.

One night, While Thumbelina was sleeping, a frog came by and see her through the window!

Wow! Such a beautiful girl! She would be a great bride for my son! He thought to himself.

So he grabbed Thumbelina and headed back to his house. Seeing his future bride, his son was happy.

I will marry her, daddy! But first, I have to build her a beautiful house.

Ok son! So until then, I will put her on the water lily in the middle of the pond so she doesn’t run away.

 

 

So the frog put Thumbelina on the lily leaf in the middle of the pond.

Thumbelina tried so hard to escape, but she couldn’t. So she burst into tears. Two minnows who were sitting under the leaf, heard her crying:

Why are you crying little girl? They asked. What’s the matter?

Thumbelina started to tell her story. When she finished, minnows decided to help her. They started nibbling the lily stem. It was soon after when the stem broke and the leaf floated away with Thumbelina.

But Thumbelina’s happiness didn’t last long. An ugly Beetle came and took Thumbelina to his house! The beetle called his friends and showed them his pretty new prisoner. But they weren’t happy to see Thumbelina!

Oh my friend! You should let her go! She is very different from us. She doesn’t belong here. you better let her go. Said his friends.

So the beetle dropped our Thumbelina in the long grass and flower.

Although she was happy that she was free from her captors, she didn’t know her way back to home! Days came by and she would eat the pollen of the flowers and drink the dew from their leaves.

One day as she was walking, she accidently saw a house that was made of mud. Its entrance was strange and round. She knocked one the door and waited. After a while, a mouse opened the door.

Hello little guest! I think it’s cold out there! Do you wanna come in? Said the mouse.

Yes! thank you!

So what is your story tiny girl?

Thumbelina started to tell the whole story for her new friend.

Don’t worry at all! You can stay here as long as you want.

So Thumbelina started her new life in her new house. She wanted to be useful, so she would cook food every day and tell stories for little mouse.

One day, when Thumbelina was cooking, mouse came by and said:

I invited a good friend of mine. He is one of the richest mice ever.

So Thumbelina cooked a delicious dinner. That night, all three of them talked and had a great time at the dinner table. The rich mouse fell in love with Thumbelina and said:

I will marry you! I want you to come with me and visit my house!

Thumbelina had no choice, So The three of them headed to the house of the rich mouse. in the middle of their journey, they reached a tunnel where they found an injured swallow.

What is he doing down here?! He should be in the air! Said the rich mouse rudely and kicked the swallow!

Thumbelina was shocked.

How could anyone treat another like this! Oh dear! She thought!

 

 

So she ran away when she got a chance. She hid behind a rock and waited for the mouse to go! Then she came back and took care of the swallow until he was fine and healthy again. It was spring and the swallow was able to fly again.

I have to go and find my family! They went to a warmer place! come with me! We’re gonna have so much fun! Said the swallow!

But Thumbelina had enough adventure! So she said goodbye to the swallow and he flew away!

months passed and Thumbelina was still wandering in the nature when she stumbled upon the rich mouse again!

OH my beloved tiny bride! I’ve been looking for you for months! Now that I found you, you have to marry me!

Thumbelina knew that there is no way out of this!

OK! But please let me spend just one day more in the open air before coming with you to your underground house.

As she was spending her last hours in the open field, she heard a familiar voice:

Come! Come away with me where your sprit will always be free! Said the swallow!

Happy of meeting her old friend, she agreed to go on a trip with him. She hopped on his back and they took of. They flew over forests, oceans and lands!

When they reached the land of flowers, The swallow landed Thumbelina on a beautiful rose petal and said:

This is the kingdom of flowers! And This is their king!

He was a handsome young king with a pair of wings who was surrounded by lovely flowers. The king immediately fell in love with Thumbelina!

 

 

 

Puss in Boots story for kids

 

 

 

Once upon a time, a poor miller lived with her three sons. Years has passed and the miller of our story got old and died. He left nothing for his sons except a mill, a donkey and a cat. The oldest boy took the mill. The middle one took the monkey. So The cat was the youngest boy share.

Well! The youngest boy whispered, I will eat this cat and make some gloves with its fur! And that is the end of it! I won’t have anything else and I will die out of hunger!

The cat, who was listening stated to talk:

OH dear master! Don’t be sad at all! Just give me a bag and a pair of boots! The will show you that I’m not such a bad inheritance!

The boy, who saw many trick from the cat over all that years, which it performed to catch mice like pretending to be dead or hiding in the grain. So he thouth:

It doesn’t seem impossible that this cat could help me!

So he gave his bag to the cat and spend his last coins for buying a pair of boots for it!

looking gallant in the boots, he put bran and corn in his bag and put it around his neck. Then he slept near rabbit nest, pretending to be dead. He waited for innocent rabbits to come around and look for corn and bran.

Not very long after, a stupid naughty rabbit came and jumped into his bag. The Puss quickly closed the bag. Happy with his caught, He went to the palace and asked for talking to the emperor!

OH! His Majesty! I brought you a warrior rabbit! My proud master, Marquis of Carabas, ordered me to present to you.

Tell your master that I thanked him and he does me a great deal of pleasure.

After that, Puss again hid in the cornfield, holding still his bag open, and when a brace of partridges ran into it he closed the bag and caught them both. He went and made a present of these to the king, as he had done before of the rabbit. The king, in like manner, received the partridges with great pleasure, and ordered him some money for drink.

In this way, the cat continued for two or three months to bring presents to the king, always saying that they were from his master, the Marquis of Carabas. One day in particular, he heard at the palace that the king was planning to drive in his carriage along the river bank, and he decided to take his daughter with him. The Princess was the most beautiful girl in the kingdom.

Puss in Boots said to his master:

Follow my lead and your future is made. You have to but go and wash yourself in the river, in the place that I shall show you, and leave the rest to me.

The youngest son did the exact him, without knowing why or wherefore. While he was washing, the king passed by, and the cat began to cry out:

Help! Help! My Lord, Marquis of Carabas, is drowning!

At this noise the king put his head out of the coach window, and finding it was the cat who had so often brought him such good things, ordered his guards to run quickly to the aim of his Lordship, the Marquis of Carabas.

While they were helping the poor Marquis out of the river, the cat came up to the coach and told the king that while his master was washing, there came by some Thieves, who took his clothes:

Thieves! Thieves! He moaned!

This tricky cat had hidden the clothes under a great stone. The king immediately commanded the guards of his wardrobe to run and prepare one of his best suits for the Lord Marquis of Carabas.

The king was very happy to meet the Marquis of Carabas. The Miller’s boy looked really handsome in royal clothes. The king’s daughter took a secret glimpse to him. And soon, she fell in love with him because of his manners and good look!

The king invited him to sit in the coach and ride along with them. Celebrating the progress of his project in his heart, the cat started to march before the coach. after a while, He saw countrymen who where mowing a meadow:

OH you kind hearted people! I order you to tell the king that this meadow belongs to my master, Marquis of Carabas, or I will command those guards to kill you all!

Moments later, The king asked the countrymen:

Who owns this meadow that you are mowing, people?!

To my Lord Marquis of Carabas! answered they altogether, since the cat scared them to death!

You see, your majesty, said the Marquis, this meadow gives a plentiful harvest every year!

They started moving again. The Puss who was still walking in front of them, met with some reapers, and said to them:

Good people, you who are reaping, you have to tell the king that all this corn belongs to the Marquis of Carabas, I’ll order those soldiers to kill you.

The king, who passed by a moment after, wished to know to whom all that corn, asked the reapers:

Who does own this corns?

To my Lord Marquis of Carabas, replied the reapers.

Then the king said:

Let us now head to your castle.

 

 

See more: free kids stories

 

 

Dinokids at the stadium story for kids

 

 

 

That day Dim Dim and his friends gathered around the square!
DimDim said excitedly:
I’m going to tie a Dinocity flag around my neck and wear a tasseled hat!

Dinosol said:
So I will wear my beautiful s*******t and colorful wig.

I really love football! I go to Sangi Stadium to see all the matches! We will definitely have a lot of fun this time! said Dinomani.

Yeah! Sure! Aha! Is your seat number written on your ticket?

DimDim said:
Yes! My seat number is 879!

My seat number is 877!
Hooray! So we sit together! What is your seat number?

Dino Money said with a big smile:
Seat number 7!

Dinosol and Dim Dim said together:
What?? You must be joking!!!

No! Why joke?!

Dinosol said:
The seat number seven is very close to the field! That is a VIP seat!

Yes! I have bought a VIP ticket!

Dim Dim said with regret:
Good for you!

But Dinosol said:
After all, there is nothing special! It is the same football match! But he will be a little closer!

Dinomani said:
Does not matter? You sit at the end of the stadium and I sit right next to the field! I can touch the match ball!

Dim Dim said:
Are you really telling the truth? I also like to sit there!

Dinomani said:
Come on! Buy a ticket for the VIP seat! This way we can watch the game together!

Yes! Yes! I’m gonna do the same thing!

Dinosol said:
DimDim! DimDim! Don’t buy a ticket! You have a ticket! The VIP ticket is very expensive, it also shows the same match!

Dinomani said boredly:
You keep repeating yourself! DimDim don’t listen to her! You have a lot of savings! Go take it from your savings and let‘s buy you a ticket!

DimDim, who really wanted to sit in the VIP seat, ran and went home! The whole house was crowded! His father was preparing himself for the match! He had spread flags and colorful hats on the ground and was trying them one by one. When he saw his son, he said:
 

 

 

Source: moonzia.com

۰ ۰

چاپ و بسته بندی مواد غذایی در سال 1402

چاپ و بسته بندی مواد غذایی در سال 1402

z1_f22g.jpg

 

صنعت چاپ و بسته بندی یکی از صنایع زیربنایی در کشورهای در حال توسعه است. نقش مهمی در توسعه صادرات، تجارت و روابط اقتصادی بین کشورها دارد.

برای نشان دادن وضعیت این صنعت، در حال حاضر کشورهایی در جهان هستند که با تقویت صنعت چاپ و بسته بندی تبلیغاتی می توانند درآمد زیادی از تجارت جهانی کسب کنند.

اما در مقابل این دسته از کشورها، کشورهای دیگری در جهان وجود دارند که علیرغم مزیت های اقتصادی در تولید بسیاری از محصولات، صرفاً به دلیل عدم وجود یک محصول قوی از بخش بزرگی از بازار مصرف جهانی کنار گذاشته شده اند. ایران بدون هیچ تعارفی در رتبه اول این کشورها قرار دارد. شواهد موجود نشان می دهد که در حال حاضر برخی از صادرکنندگان ایرانی محصولات خود را با کمترین قیمت جهانی به کشورهای شناخته شده صنعت بسته بندی می فروشند و این محصولات را با چند برابر قیمت خرده فروشی مجددا بسته بندی می کنند.

 

نقش چاپ و بسته بندی در روی فروش محصولات

تبلیغات تاثیر زیادی بر فروش محصول دارد. امروزه بسته بندی آنها یکی از راه های تبلیغ و بازاریابی محصولات می باشد. تبلیغات رایگان و خلاقانه را می توان روی کاغذ کادو انجام داد. شما می توانید محصولات و خدمات خود را از طریق تبلیغات به مشتریان معرفی کنید. امروزه چاپ اطلاعات بسته بندی محصولات یکی از مهمترین ابزارهاست. اما باید در این کار تخصص لازم را داشته باشید و روش درست و مناسب را انتخاب کنید.

زمانی که نام محصول، ترکیبات و اجزای آن، تاریخ مصرف، تاریخ ساخت و انقضای محصول، شرایط نگهداری آن و موارد مفیدی از این دست بر روی بسته بندی درج شود، اعتماد مشتری را جلب می کند. در عین حال نوع چاپ و بسته بندی نیز در این زمینه نقش بسزایی دارد. هرچه طراحی نوآورانه و خلاقانه تر باشد، توجه بیشتری را به خود جلب می کند. پس فقط محصولات خود را بسته بندی نکنید. سعی کنید تکنیک های جدید و مدرن، طراحی به روز و غیره را در بسته بندی قرار دهید تا توجه مشتری را به خود جلب کنید. کیفیت محصول نیز در جلب اعتماد مشتری نقش دارد.

 

نقش بسته بندی در صادرات

با رقابت شدید در بازار بین المللی، بسته بندی محصولات بسیار مهمتر از قبل شده است. در این بازارها، تولیدکنندگان و صادرکنندگان به انواع بسته بندی، طرح ها، چاپ و ... توجه زیادی دارند و آنها را یکی از ابزارهای بازاریابی خود می دانند. طراحی بسته بندی نقش مهمی در این امر ایفا می کند. طراحی خلاقانه به ما امکان می دهد نظرات مشتریان بیشتری را جلب کرده و محصولات خود را رقابتی تر کنیم. نکته دیگری که در زمینه صادرات و نقش بسته بندی می توان به آن اشاره کرد، اهمیت بازیابی و استفاده مجدد از بسته بندی محصولات به ویژه بسته بندی مواد غذایی است.

امروزه موضوع محیط زیست و حداقل آسیب های وارده بسیار مورد بحث قرار گرفته است تا بتوان بسته بندی را بازیافت کرد و بیش از پیش به چرخه طبیعی بازگرداند.

 

سخن آخر

بسته بندی بخشی از فروش است و تا حدودی می توان آن را جزء مهمی از آن دانست. اهمیت بسته بندی و استفاده از سلفون opp در این است که با انجام صحیح آن می توانید موفق تر از رقبای خود در بازار باشید. بسته بندی عالی با طراحی منحصر به فرد، چاپ و نوع کاغذی که در تولید آن به کار می رود، نقش مهمی در جلب اعتماد و توجه مصرف کنندگان دارد. بسته بندی باید به گونه ای باشد که بتواند به عنوان یک ابزار تبلیغاتی رایگان و کاربردی با محافظت و جلوگیری از آسیب به محصول به ویژه محصولات غذایی و دارویی، فروش را افزایش دهد.

 

۰ ۰

رژیم غذایی ماکرو چیست و چه فوایدی دارد

چقدر با رژیم ماکرو شماری آشنا هستید؟ آیا شما هم قصد دارید این رژیم را امتحان کنید؟ برای رفتن به سمت ماکرو شماری باید آن را به خوبی بشناسید و نکته‌های این رژیم غذایی را رعایت کنید.

اساس رژیم ماکرو بر شمارش درشت مغذی‌ها است و شما در طول روز باید به اندازه معینی درشت مغذی دریافت کنید. پیشنهاد می‌کنم برای شناخت زیر و بم این رژیم پرحرف و حدیث، با ما تا انتهای مطلب، همراه باشید.

ماکرو چیست؟

 

واژه Macronutrients (ماکرو) از کلمه یونانیmakrosبه معنای بزرگ نشات می‌گیرد. ماکرو به عبارت ساده یعنی «درشت مغذی». درشت مغذی‌ها، موادی هستند که در مقادیر زیاد به آنها نیاز دارید؛ زیرا تمام انرژی روزانه شما را تامین می‌کنند. درشت مغذی‌ها اساساً به سه گروه اصلی تقسیم می شوند:

  • کربوهیدرات
  • پروتئین
  • چربی

 

منابع غذایی ماکروها یا درشت مغذی‌ها

 

ماکروها انرژی بدن را تامین می‌کنند و شامل سه درشت مغذی (پروتئین، چربی و کربوهیدرات) می‌شوند. هر غذایی حاوی مقادیر متفاوتی از این درشت مغذی‌هاست. در رژیم ماکرو شماری باید منابع زیر را در برنامه غذایی خود بیاورید.

 

منابع پروتئین

 

بدن برای ساخت و ترمیم بافت‌ها، ارتباطات سلولی، واکنش‌های آنزیمی، عملکرد سیستم ایمنی و غیره به پروتئین نیاز دارد. برای کسب اطلاعات کامل در این رابطه به مجله رژیم غذایی ماورای سلامت مراجعه نمایید.

نمونه‌هایی از غذاهای غنی از پروتئین عبارتند از: گوشت قرمز، مرغ، ماهی، تخم مرغ، لوبیا، توفو و آجیل.

یک گرم پروتئین تقریباً چهار کالری دارد. توصیه می‌شود حدود 30% از کالری روزانه شامل پروتئین باشد. با این حال، این مقدار می‌تواند برای افراد مختلف بسته به سن، هدف، توده عضلانی و غیره) متفاوت باشد.

منابع چربی

 

یک گرم چربی 9 کالری دارد. بزرگسالان باید 20 تا 35? کالری روزانه خود را از چربی دریافت کنند. اگرچه صنعت رژیم غذایی در طول تاریخ چربی را بد نام کرده‌است، اما چربی برای یک بدن سالم، ضروری است و فواید زیر را دارد:

  • محافظت از اعصاب
  • تنظیم هورمون‌ها
  • جذب مواد مغذی
  • حفظ دمای بدن
  • ذخیره انرژی

نمونه‌هایی از غذاهای پرچرب، عبارتند از: کره، روغن‌ها، آووکادو، آجیل، ماهی چرب و گوشت.

برخی از چربی‌ها انتخاب بهتری نسبت به سایرین هستند. چربی به دو نوع اصلی تقسیم می‌شود:

  1. چربی اشباع شده که در دمای اتاق جامد است؛ این نوع چربی سودمند نیست و باید در حد اعتدال مصرف‌شان کنید.
  2. چربی غیراشباع مانند چربی تک غیر اشباع و چند غیر اشباع که در دمای اتاق مایع است. آجیل، دانه‌ها، آووکادو و ماهی‌های چرب حاوی این چربی‌ها هستند. این‌ها چربی‌های سالم و سودمندی هستند.

منابع کربوهیدرات‌

 

کربوهیدرات‌ها از شکر، نشاسته و فیبر تشکیل شده‌اند. آنها منبع اصلی انرژی بدن شما هستند. کربوهیدرات‌ها سریع‌ترین و ساده‌ترین منبع سوخت بدن و منبع انرژی ترجیحی برای مغز شما هستند که باید در رژیم ماکرو شماری حضور داشته باشند. کربوها به ویژه برای تمرینات استقامتی بالا و قدرت انفجاری مهم و لازم هستند.

کربوهیدرات‌ها حاوی 4 کالری در هر یک گرم هستند و توصیه می‌شود که بزرگسالان 45 تا 65 درصد کالری روزانه خود را از کربوهیدرات‌ها دریافت کنند. مردم گاهی کربوهیدرات‌ها را با مواد غذایی فرآوری شده و کم مغذی، مانند کلوچه‌ها و نان سفید مرتبط می‌دانند.

نمونه هایی از غذاهای غنی از کربوهیدرات عبارتند از: سیب زمینی، برنج، ماکارونی، نان، میوه، لوبیا و جو.

این غذاها سرشار از فیبر هستند و به سیر ماندن فرد برای مدت طولانی کمک می‌کنند  و یک رژیم غذایی سالم را رقم می زنند.

مقدار کربوهیدرات مورد نیاز هرکس متفاوت است. برخی از افراد با رژیم‌های کم کربوهیدرات حال‌شان خوب است، در حالی‌که برخی دیگر نیاز به رژیم غذایی پر کربوهیدرات دارند.

اهمیت استفاده از ماکروها (درشت مغذی‌ها) در برنامه غذایی

 

هر درشت مغذی، مواد مغذی مهمی را برای بدن تامین می‌کند و همچنین نقش کلیدی در ترکیب بدنی شما دارند. شما برای انجام کارهای‌تان و بقای روزانه به ماکروها نیاز دارید. داشتن یک رژیم مناسب ماکرو شماری به شما در این موارد کمک خواهد کرد:

  • تناسب اندام
  • حفظ عضلات
  • سوزاندن چربی
  • سالم ماندن بدن
  • کنترل بهتر انرژی
  • بهبود خلق و خو و اشتها

رژیم ماکرو شماری چگونه است؟

 

این روزها رژیم ماکرو شماری بسیار پرطرفدار شده و خیلی‌ها آن را پیگیری می‌کنند. ماکروشماری به معنای وزن کردن و اندازه گیری غذا و سپس ثبت گرم هر درشت مغذی (پروتئین، کربوهیدرات و چربی) است. شما باید حساب این موارد را داشته باشید. اما آیا این کار خوبی است؟

شاید بله و شاید هم خیر؛ بستگی به عوامل مختلفی دارد و اگر می‌خواهید این رژیم را بگیرید، باید چند نکته را در نظر بگیرید.

رژیم ماکرو شماری یعنی شمارش ماکروها به جای شمارش کالری و چیزی در آن حذف یا اضافه نمی‌شود؛ فقط مقدار درشت مغذی‌ها شمرده می‌شود. هر کس به میزان خاصی درشت مغذی نیاز دارد دارد؛ بنابراین هیچ دو رژیم ماکرو شماری یکسان نیستند و نمی‌توان برای افراد متعدد، یک رژیم ماکرو شماری واحد پیشنهاد داد.

اگر می‌خواهید ماکرو شماری را امتحان کنید، پیشنهاد می‌کنیم که با یک متخصص تغذیه مشورت کنید و همزمان از یک برنامه ورزشی اصولی هم استفاده کنید. داشتن یک برنامه غذایی ورزشی اختصاصی که با توجه به نیازها و شرایط بدنی‌تان تنظیم شود، شما را به هدف‌تان خواهد رساند.

فواید ماکرو شماری

 

ماکرو شماری و داشتن حساب دقیق آنچه می‌خورید، قطعاً فوایدی دارد. ماکرو شماری باعث می‌شود شما به تغذیه خود توجه بیشتری کنید و انتخاب‌های بهتر و سالم‌تری برای وعده‌های خود داشته باشید. وقتی سراغ ماکرو شماری می‌روید، حتما فواید و معایب آن را در نظر بگیرید و ببینید آیا این رژیم می‌تواند برایتان مفید باشد یا خیر. در این قسمت به مهم‌ترین مزایای ماکرو شماری اشاره می‌کنیم.

1.دریافت مواد مغذی کافی

 

ماکرو شماری باعث می‌شود شما به مقدار و نوع غذایی که می‌خورید، توجه بیشتری کنید. بسیاری از مردم اگر مراقب تغذیه خود نباشند، پرخوری می‌کنند. برخی هم، با اینکه عجیب است، به اندازه کافی غذا نمی‌خورند، مگر اینکه پای زور و اجبار، وسط باشد.

در این موارد، شمارش ماکروها می‌تواند گزینه خوبی باشد؛ زیرا شما با رعایت این رژیم، خیال‌تان راحت می‌شود که کالری مناسب را برای رسیدن به اهدافتان دریافت می‌کنید.

 

2.توجه به نیازهای بدن

 

ماکروشماری می‌تواند به عنوان یک رژیم تکمیل کننده در کنار یک رژیم‌ غذایی دیگر استفاده شود. در این صورت خیال‌تان راحت می‌شود که به اندازه کافی و مناسبی درشت‌مغذی‌ و ریزمغذی‌ و کالری‌ مصرف می‌کنید. برای مثال، هر دو رژیم کتوژنیک و زون، بسیار دقیق هستند و از شما می‌خواهند که ماکروهای خود را اندازه‌گیری کنید تا درصدهای مناسب منابع غذایی از بین نرود.

با رژیم کتوژنیک، بدن شما از چربی به عنوان منبع اصلی انرژی خود استفاده می‌کند و مصرف بیش از حد کربوهیدرات یا پروتئین می‌تواند شما را از منطقه چربی سوز و تولید کننده کتون خارج کند، بنابراین مهم است که مقدار دقیق ماکروها شمرده شود.

3.آگاهی نسبت به وضعیت غذایی خود

 

از کمبودها و نقص‌های برنامه غذایی فعلی‌تان آگاه می‌شوید. ما در ماورای سلامت همیشه این جملات را می‌شنویم: “من خوب غذا می خورم!” یا “من یک رژیم متعادل و منطقی دارم.” مشکل این است که واقعاً این‌طور نیست و افراد «تصور می‌کنند» که مسیر درستی را می‌روند.

بسیاری از اوقات، هنگامی که شروع به ماکرو شماری می‌کنید، متوجه می‌شوید که چیزهایی هست که به آن توجه نداشتید و برخلاف آنچه فکر می‌کنید همه چیز خیلی هم روی حساب کتاب نیست. به عنوان مثال، خیلی از افراد فکر می‌کنند که پروتئین کافی می‌خورند، اما زمانی که شروع به آوردن مقدار پروتئین‌ها روی کاغذ می‌کنند، متوجه می‌شوند که این‌طور نیست.

فواید دیگر

 

همان طور که گفتیم ماکرو شماری می‌تواند فواید مختلفی برای شما داشته باشد. برخی از مزایای دیگر این رژیم، عبارت است از:

  • کاهش وزن
  • عضله سازی
  • بهبود عملکرد ورزشی
  • مدیریت سطح قند خون

 

معایب رژیم ماکرو شماری

 

اگر راستش را بخواهید، باید بگوییم که رژیم ماکرو شماری به برخی از افراد توصیه نمی‌شود؛ زیرا می‌تواند برخی از رفتارهای ناسالم و شرایط نامطلوب را در زندگی ما تشدید کند یا به ما احساس امنیت کاذب نسبت به تغذیه‌مان بدهد. قبل از شروع رژیم، باید حواس‌تان به این ویژگی‌های ماکرو شماری باشد.

1.زمان‌بر و پر زحمت

 

شمردن ماکروها کمی زمان و انرژی می‌گیرد. برای کسانی که زندگی پرمشغله‌ای دارند یا آشپزی و تهیه غذا برای‌شان سخت است، شمردن ماکروها یک مرحله اضافه و زمان‌گیر خواهد بود. علاوه بر وزن کردن و اندازه‌گیری کالری غذا، باید ماکروها را هم بشمارید و آن را یادداشت و ثبت کنید.

2.ایجاد وسواس و اختلال غذایی

 

ماکروشماری می‌تواند باعث تشدید و یا ایجاد اختلال در غذا خوردن شود. توجه زیاد به وزن کردن، اندازه‌گیری و ثبت ماکروها، ممکن است که عادات وسواسی و ناسالم را در افرادی که سابقه اختلالات خوردن مانند بی‌اشتهایی، پرخوری عصبی و یا رژیم‌های افراطی دارند را تشدید کند.

 

3.تنوع غذایی کم

 

رژیمی که بر پایه شمردن ماکروها باشد می‌تواند منجر به کمبود تنوع مواد مغذی شود. در این رژیم‌ها نادیده گرفتن ریز مغذی‌های ضروری می‌تواند پیش بیایید؛ زیرا این رژیم غذایی فقط بر پروتئین، کربوهیدرات‌ها و چربی تمرکز دارد.

فردی که از ماکروشماری پیروی می‌کند حواسش فقط به پروتئین، چربی و کربوهیدرات است و از مسائل دیگر غافل می‌شود. تنها هدف او این است که طبق برنامه درشت مغذی‌های کافی را دریافت کند. چنین هدفی منجر به انتخاب غذاهای تکراری و فقط درشت مغذی می‌شود. این کار هم خسته کننده است و هم برای سلامتی مشکل دارد.

 

4.استرس و محدودیت در روابط

 

ماکرو‌شماری می‌تواند منجر به استرس اجتماعی شود و افراد را از دوستان و خانواده دور کند. شمردن ماکروها ممکن است که برای برخی چیز مهمی نباشد، اما برای برخی دیگر، اذیت کننده باشد و باعث استرس آن‌ها شود. برای مثال، ممکن است فردی کمتر با دوستانش به شام ??برود، زیرا در سفارش غذا وسواسی می‌شود یا باید ماکروهای غذا را بشمرد و این کارها برایش در جمع، دشوار و سخت است.

نحوه توزیع درشت مغذی‌ها در برنامه غذایی بر اساس هدف

 

در طول روز، بدن شما به سوخت کافی برای تامین انرژی ثابت نیاز دارد تا بهترین عملکرد را داشته باشد. تعیین مقدار ماکروهای موردنیاز با کمک یک متخصص تغذیه انجام می‌شود، اما چند مرحله وجود دارد که می‌توانید یاد بگیرید و خودتان بتوانید مقدار موردنیاز هر درشت مغذی را حساب کنید.

شما باید تعداد کل کالری مورد نیاز روزانه خود را بر اساس تایپ بدن، درصد چربی و عضله فعلی، سطح فعالیت و اهداف کلی خود تعیین کنید. پس از آن می‌توانید ماکروهای خود را بشمارید و درصدها را بر اساس آن تقسیم کنید.

  • اگر فردی فعال هستید و می‌خواهید وزن فعلی را حفظ کنید: 10-35? پروتئین، 20-30? چربی و 45-65? کربوهیدرات.
  • اگر هدف شما کاهش وزن است و نسبتا فعال هستید: (یعنی پنج روز در هفته بیش از 30 دقیقه در روز ورزش می‌کنید) 30 درصد پروتئین، 25 درصد چربی و 45 درصد کربوهیدرات.
  • اگر هدف شما کاهش وزن است و ورزشکار باسابقه هستید: (یعنی پنج روز در هفته بیش از یک ساعت در روز ورزش می‌کنید) لازم است با یک متخصص و کارشناس غذایی- ورزشی مشورت کنید.

لطفاً توجه داشته باشید: این نسبت‌ها فقط چند سرنخ هستند. مقدار درشت مغذی موردنیاز واقعی شما ممکن است بر اساس نوع بدن، اندازه بدن و سابقه پزشکی متفاوت باشد.

ماکروشماری بهتر است یا کالری شماری؟

 

شمارش ماکروها در بین افرادی که تمرینات مقاومتی (قدرتی) انجام می‌دهند، محبوبیت بیشتری دارد. چراکه دغدغه اصلی آن‌ها مقدار پروتئین است. اما برای کسانی که صرفا می‌خواهند لاغر شوند، معمولا کالری مهم‌تر است.

اما اینکه کدام بهتر است؟ باید بدانید که کالری و درشت مغذی‌ها هر دو مهم هستند؛ و هر دو باهم می‌توانند به کمک اهداف مختلف شما بیایند. تقریبا تمام نکات منفی ماکروشماری و کالری شماری یکسان هستند؛ اما نکات مثبت ماکروشماری بیشتر است.

بنابراین اگر قرار باشد فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کنید، توصیه ما به شما ماکروشماری است. اما توصیه بهتر این است که به جای تمرکز صرف بر روی یکی از این دو روش، هردو را ترکیب کنید تا راحت‌تر و سلامت‌تر به هدف خود برسید.

 

https://tcgschool.edu.in/members/wesleycruz1/activity/

https://lwccareers.lindsey.edu/profiles/3008766-jenny-tucker

https://mindvalley.kl.tis.edu.my/user/jenny_tucker284

https://ams.ceu.edu/optimal/optimal.php?url=https://mavarayesalamat.ir/

https://nowewyrazy.uw.edu.pl/profil/WesleyCruz1

https://www.ottawaks.gov/profile/wesleycruz1/profile

https://trove.nla.gov.au/userProfile/user/user:public:wesleycruz1/about

 

 

۰ ۰

مضرات سایتهای سایت های شرط بندی

سایت شرط بندی یک وب سایت است که به کاربران امکان می دهد در برابر یکدیگر، در برابر سایر بازیکنان یا در برابر خود سایت، پول قرار بدهند و در صورت برد، پول از مبلغ سرمایه گذاری شده به صورت پاداش به آنان بازگردانده می شود. بیشتر سایت های شرط بندی، انواعی از بازی های ورزشی نظیر فوتبال، بسکتبال، تنیس، والیبال و ... را برای شرط بندی فراهم می کنند. بعضی از سایت های شرط بندی همچنین بازی های قمار را نیز ارائه می دهند، مثلا شرط بندی روی پوکر، بازی های کازینویی و

 

پوکر پرادو یک سایت شرط بندی پوکر جذاب جدیدی است که شما را شگفت زده خواهد کرد. این سایت شرط بندی گزینه های زیادی را در اختیار دوست داران شرط بندی قرار می دهد. شما در بدو ورود به آخرین آدرس سایت Poker Prado که در لینک ابتدای مقاله برای شما فراهم شده است تفاوت این سایت با بقیه سایت ها را مشاهده خواهید کرد.

n1_royb.jpg

آموزش بازی پوکر به ساده ترین شکل ممکن به صورت آنلاین و آفلاین

بازی poker آموزش بازی پوکر دارای قوانین مختلفی می باشد که برای شروع یک بازی باید به آن ها توجه داشت در این مقاله هدف این است که شما را با قوانین این بازی آشنا سازیم ولی پیش از هر چیز بد نیست که در خصوص شما کلی بازی کمی بدانید و اطلاعاتی اولیه در خصوص تفاوت سبک های بازی پوکر داشته باشید پس حتما با ما همراه باشید زیرا مطالعه این متن تنها 10 دقیق زمان شما را می گیرد ولی بازده بیش از چندین ساعت برای شما خواهد داشت.

 

۰ ۰

نت موسیقی چیست؟

نت موسیقی چیست؟

در کل، الفبا و حروف موسیقی نت نامیده می شود. جهت شناخت و آموزش موسیقی لازم است در همان ابتدای کار نت ها را یاد بگیریم. هر نت یک واحد صدایی است که فرکانس و جنس خاص خود را دارد که آن را از بقیه حروف موسیقی متمایز می کند. وقتی این نت ها به طور متوالی، پشت سر هم می آیند منجر به خلق آهنگ می شوند. پس موزیک از نواختن نت ها که همان الفبای موسیقی هستند ساخته می شود.

نت نشانه ایست که به وسیله ی آن صداهای موسیقیایی نوشته و اجرا می شوند. نت هایی که در موسیقی به کار می روند در کشورهایی مانند ایتالیا بلژیک فرانسه و ایران د ر می فا سل لا سی نام دارند ولی در کشورهای انگلیسی و آلمانی زبان A به جای لا B به جای سی C به جای د D به جای ر E به جای می F به جای فا G به جای سل کاربرد دارد.

music-notation

نت های موسیقی، رو، میان و یا زیر خطوطی به نام خط حامل نوشته می شوند. خطوط حامل معمولا از پایین به بالا شمرده می شوند.

 

نت های موسیقی

 

اشکال گرافیکی نت ها

برای تشخیص میزان زمانی که نواختن هر نت باید طول بکشد از اشکال گرافیکی خاصی استفاده می شود.

نت سیاه: هرگاه نت سیاه را دیدید به این معنی است که مدت زمان این نت باید اندازه ی یک ضرب باشد.

نت سفید: این نت باید زمانی دو برابر نت سیاه طول بکشد. پس ارزش زمانی نت سفید به اندازه ی دو ضرب است.

نت گرد: ارزش زمانی نت گرد چهار ضرب است یعنی زمانی معادل چهار برابر مدت زمان نت سیاه.

چنگ: چنگ شکل گرافیکی نتی است که ارزش زمانی آن نصف نت سیاه است.

دولاچنگ: سرعت ادای این نت چهار برابر نت سیاه است پس یعنی ارزش زمانی آن یک چهارم نت سیاه می شود.

منبع :

https://www.instapaper.com/read/1583518979

۰ ۰

حقیقت موسیقی چیست؟

حقیقت موسیقی چیست؟

موسیقی زبان بین‌المللی است؛ هنری است که انسانها را از اقصی نقاط روی زمین به یکدیگر پیوند میدهد موسیقی احساسات و درونیات بشر را به زبانی بیان میکند که همه ی انسانها از هر فرهنگ و با هر زبانی که باشند، آن را در می یابند. به همین دلیل، موسیقی فراتر از زبان و فرهنگ می ایستد و تأثیر سحرآمیز آن قلبها را به هم نزدیک میکند؛ چراکه موسیقی از دل برمیخیزد و لاجرم بر دل مینشیند یک قطعه موسیقی توانایی آن را دارد که با بیان احساسات و برانگیختن آنها به سرعت و بدون نیاز به هیچ واسطه‌ای، از سوی همه‌ی افراد بشر از این سو تا آن سوی کره ی خاکی درک شود. موسیقی امیدها و آرزوهای، ما رنج‌ها و غم‌های ما شادی‌ها و عشق‌های ما را به زبانی بیان می کند که برای همگان از هر ملیتی که باشند قابل فهم است. آنجا که زبان مانع ارتباط گیری بین انسان‌هاست موسیقی این مانع را برمیدارد. موسیقی برای نفوذ به قلبها نه مرزهای جغرافیایی می‌شناسد نه مرزهای زبانی و نه فرهنگی موسیقی زبان احساسات همه‌ی ابنای بشر است و می‌تواند به یکسان در دل آنهایی که آن را دوست میدارند از ترک و فارس و چینی و هندی تا اروپایی و آفریقایی نفوذ و به همین واسطه دل‌های آن‌ها را به هم نزدیک کند. موسیقی با زبان دل سخن میگوید که میان همه ی انسان‌ها و فرهنگ‌ها زبان مشترکی است غم‌ها و شادی‌ها و عشق‌ها و امیدهای همه ی انسان‌ها سرشت و منشاء یکسانی دارد اما آنچه میان آن‌ها فاصله می‌افکند زبان‌های مختلفی است که برای بیان این عواطف مشترک و یکسان به کار می‌برند.

زبان موسیقی، اما برخلاف زبان گفتاری زبانی واحد و جهان‌شمول است که میتواند همهی این عواطف مشترک را برای همه ی انسان‌ها از هر رنگ و نژاد و فرهنگی به ملموس ترین شکل بیان کند و انسانها را به این ترتیب به یکدیگر پیوند دهد این، زبان برخلاف زبان گفتاری که همواره نیازمند و در هر ترجمه‌ای بخش نسبتا بزرگی از قابلیتهای بیانی خود را در انتقال از زبان مبدأ به زبان مقصد از دست میدهد، نیاز به ترجمه ندارد و تمامی قابلیت‌های بیانیاش را بی‌کم و کاست در مخاطب قراردادن شنونده‌ه‌ای ترجمه است مختلف از اقصی نقاط جهان حفظ میکند این همه نیست مگر از آن رو که موسیقی عمیقاً در طبیعت ریشه دارد. موسیقی نغمه‌های هماهنگ است و بازتاب هماهنگی نغمه ها در طبیعت. زمزمه ی جویبار غرش رعد در کوهسار ترنم باران، آواز پرندگان، بانگ خروس، چهچه بلبل خروش آبشارها آوای نرم نسیم، همه و همه موسیقی طبیعتاند و سرچشمه ی همه ی موسیقیهای دنیا انسان آوازه‌خوان و نغمه سرا نیز بخشی از طبیعت است و آنچه نغماتِ خوش آهنگ طبیعت را هماهنگ ساخته نغمات ساخته ی انسان را نیز هماهنگ ساخته است. طبیعت مهر خود را بر موسیقی زده و قانون موسیقی قانون طبیعت است و اکنون بر عهده ی انسان است که این قانون طبیعی را این قانون ملکوتی را برای آنکه موسیقایی هرچه سازگارتر با آن پدید آورد تا جزئیات آن کشف و شناسایی کند. انسان در مسیر پیشرفت و تکاملش توانست به تدریج به این قوانین دست یابد و آفرینش موسیقایی خود را بر اساس آنها استوار کند. از تقلید صدای حیوانات گرفته تا فریادهای مخصوص شکار، از دمیدن در شاخ حیوانات شکار شده گرفته تا اختراع سازهای ،موسیقی از تولید نواهای ابتدایی گرفته تا خلق قطعات پیچیده رفته رفته انسان به دقایق و ظرایف بیشتری از این قوانین دست پیدا کرد و موسیقی خود را اعتلا بخشید.

منبع :

https://dzone.com/users/4882945/ahomusic.html

۰ ۰